دربااره ترنس سکشوالها

سال‌‏ها از زمان صدور حكم تاريخي حضرت امام خميني (ره)، مبني بر مجاز بودن عمل تغيير جنسيت مي‌‏گذرد و در اين مدت علاوه بر بيماران دو جنسي (هرموفروديت), صدها بيمار تراجنسيتي (ترانسكشوال) نيز توانسته‌‏اند با حمايت شرع و قانون، تحت عمل تغيير جنسيت قرار می گیرند.

به گزارش خبرگزاري كار ايران, ايلنا, بيماري تراجنسيتي يا ترنسكشواليسم، به نوعي اختلال جنسيتي گفته مي‌‏شود كه در آن جنسيت جسمي بيمار با جنسيت روحي او در تضاد است و شخص از پذيرش جنسيت ظاهري خود به شدت ناراضي است.

افراد تراجنسيتي (ترانسكشوال) از زماني كه خود را مي‌‏شناسند, قوياً احساس مي‌‏كنند كه به جنسي مخالف تعلق دارند و در قالب جسمي اشتباه به دنيا آمده‌‏اند.

شيوع اين پديده نادر در جنس مذكر بيشتر از جنس مونث است، به طوري كه طبق آمار منتشر شده از سوي سازمان بهداشت جهاني, از هر صد هزار پسر متولد شده يك نفر و از هر چهارصد هزار دختر متولد شده يك نفر، داراي اين اختلال هستند.

بر اساس آمارهاي موجود در سطح جهان, بين  40  تا  60  درصد از اين بيماران به دليل فشار ناشي از تضاد جسم و روح خود, دست به خودكشي مي‌‏زنند و بقيه بيماران نيز يا در صورت امكان تغيير جنسيت مي‌‏دهند و يا به انواع بيماري‌‏هاي رواني، از جمله افسردگي‌‏هاي شديد مبتلا مي‌‏شوند.

تراجنسيتي‌‏ها، از بدو شناخت خود از سنين زير سه سال, رفتارها و گرايشات جنس مخالف را از خود بروز مي‌‏دهند و با وجودي كه هيچ‌‏گونه اختلالي در جسم آنها مشاهده نمي‌‏شود, عميقاً احساس مي‌‏كنند كه در كالبدي اشتباه متولد شده‌‏اند و جنسيت حقيقي آنها با آنچه كه هستند، متفاوت است.

بدين ترتيب پسربچه‌‏هاي تراجنسيتي گرايش به انجام بازي‌‏هاي دخترانه دارند, از پوشيدن لباس‌‏هاي پسرانه متنفرند و رفتاري دخترانه را از خود بروز مي‌‏دهند. دختربچه‌‏هاي تراجنسيتي نيز حركات و رفتارهاي پسرانه دارند و از انجام كارها و بازي‌‏هاي دخترانه امتناع مي‌‏كنند.

اين در حالي است كه خانواده و جامعه همواره از اين كودكان انتظار دارند، نقش‌‏هاي متناسب با جنسيت خود را بپذيرند و آنها را به خاطر انجام حركات و رفتارهاي جنس مخالف سرزنش كرده و تحت فشار قرار مي‌‏دهند. اين فشارهاي بيروني و تضادهاي دروني, بحران‌‏هاي شديدي را در بيمار به وجود مي‌‏آورد.

با بالاتر رفتن سن تراجنسيتي‌‏ها و ورود آنها به مدرسه و اجتماع, اين بحران‌‏ها بسيار مخرب‌‏تر مي‌‏شوند و در دوران بلوغ و رسيدن به تضادهاي خاص اين برهه, آسيب‌‏هاي ناشي از بيماري به اوج خود مي‌‏رسند. به طوري كه پس از سنين بلوغ، بيشتر اين بيماران يا خودكشي مي‌‏كنند و يا به انواع بيماري‌‏هاي حاد رواني, دچار مي‌‏شود.

در اين ميان، با توجه به حاكم بودن فرهنگ مردسالاري و انتظاراتي كه در جامعه از پسران مي‌‏رود, فشارهاي وارد بر پسران تراجنسيتي بسيار بيشتر است و اين بيماران به خاطر فشارها و تضادهاي سنگين ناشي از نارضايتي شديد از جنسيت خود و فشار و آزار خانواده اجتماع, دچار آسيب‌‏هاي شديدتري مي‌‏شوند.

بيماري تراجنسيتي تا اوايل قرن بيستم از لحاظ علمي تعريف نشده بود و پزشكان و روان‌‏پزشكان, آن‌‏را در رديف هم‌‏جنس‌‏گرايي طبقه‌‏‌‏بندي مي‌‏كردند؛ اما تحقيقات بيشتر نشان داد كه تراجنسيتي‌‏ها با وجود گرايش جنسي و عاطفي به جنس موافق و عدم گرايش جنسي به جنس مخالف, با همجنس‌‏گرايي تفاوت عمده‌‏اي دارند.

تفاوت اين دو گروه نيز در اين است كه هم‌‏جنس‌‏گرايان از جنسيت خود رضايت كامل دارند، در حالي كه مشكل اصلي تراجنسيتي‌‏ها جنسيت متضاد آن‌‏ها است. اين تفاوت، محققان را بر آن داشت تا تحقيقات گسترده‌‏اي را در مورد منشاء اين بيماري انجام دهند. آزمايشات ژنتيكي, هورموني و اورولوژي اختلال خاصي را نشان نمي‌‏داد و آزمايشات و روش‌‏هاي مختلف روان‌‏كاوي و روان‌‏درماني نيز راه به جايي نمي‌‏برد. تا اين‌‏كه در سال  1996  پزشكان هلندي با كالبد شكافي مغز  6  بيمار ترانسكشوال دريافتند كه در اين بيماران بخش قدامي (پايانه  BS ) غده هيپوتالاموس مغز كه در برگيرنده خصوصيات جنسيتي انسان است, شبيه به جنس مخالف است.

به عبارتي، جنسيت مغز اين بيماران با جنسيت فيزيكي آنها در تضاد است. اين پزشكان معتقدند كه اين اختلال مغزي در دوران جنيني به وجود مي‌‏آيد و از آنجا كه نمي‌‏توان به اين بخش از مغز دسترسي پيدا كرده و در آن تغييري به وجود آورد, اين اختلال پديده‌‏اي مادرزادي و كاملاً طبيعي است كه قابل تغيير نيست و تنها راه نجات بيماران تراجنسيتي از مشكلات ويران‌‏گر و طاقت‌‏فرسايشان, اين است كه جسم آن‌‏ها را با روح و مغزشان تطبيق داده و آنها را تحت عمل تغيير جنسيت قرار دهيم.

اما در مقابل، بسياري ديگر از متخصصان و كارشناسان اين نظر را قطعي نمي‌‏دانند و احتمال اين‌‏كه عوامل محيطي و خارجي در به وجود آمدن اختلال تراجنسيتي موثر باشند را رد نمي‌‏كنند.

به گزارش ايلنا, دكتر كاهاني، كه جديداً كتاب "اختلال هويت جنسي" را در مورد بيماري تراجنسيتي نوشته، معتقد است؛ منشاء اصلي اين پديده دقيقاً مشخص نيست و به طور قاطع نمي‌‏توان گفت كه چه عواملي در به وجود آمدن آن دخالت دارند.

وي مي‌‏افزايد: عواملي همچون تاثير خانواده و دريافت‌‏هاي حسي فرد در سنين زير  5  سال، مي‌‏تواند از جمله عوامل بيروني به وجود آورنده اين اختلال به شمار آيد. به عنوان مثال والديني كه از جنسيت فرزندشان راضي نيستند و با سپردن نقش‌‏هاي جنس مخالف به فرزندشان به نوعي سعي در پر كردن اين خلاء دارند, مي‌‏توانند در او اختلالات هويت جنسي به وجود آورند.

به گفته كاهاني، در انسان‌‏هاي متعارف جامعه, جنس و هويت جنسي در راستاي يكديگر قرار دارند كه همين, هويتي يگانه را ايجاد مي‌‏كند؛ اما در صورتي كه اين دو مقوله در تقابل با يكديگر قرار گيرند, اين امر هويتي ناهمگن و متضاد را به وجود مي‌‏آورد.

وي، با تاكيد بر اينكه در حال حاضر تنها راه متعارف درمان اين بيماري, تغيير جنسيت از طريق عمل جراحي يا هورمون درماني است، مي‌‏گويد: كساني كه امكان اين كار برايشان وجود ندارد، چاره‌‏اي جز كنار آمدن با شرايط موجود و پذيرش وضعيت خود ندارند و ساير راه‌‏هاي پيشنهاد شده براي درمان اين بيماران, تاكنون راه به جايي نبرده است.

كاهاني در عين حال تاكيد مي‌‏كند: بايد در ارايه مجوزهاي عمل تغيير جنسيت دقت و حساسيت فراواني صورت گيرد؛ چرا كه بسياري از متقاضيان عمل در واقع تراجنسيتي نيستند و داشتن انحرافات جنسي و ساير اختلالات ديگر، آنان به سمت عمل سوق مي‌‏دهد.

وي مي‌‏افزايد‌‏: ويژگي بارز افراد تراجنسيتي اين است كه اين بيماران خواستار يك زندگي سالم و طبيعي هستند و براي دور شدن از اختلال هويت جنسي و اجتناب از يك زندگي نامتعارف و غيراخلاقي به عمل تغيير جنسيت روي مي‌‏آورند.

 

 برگرفته از وبلاگ آهوی خسته

میلاد با سعادت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق مبارک

جالبه:

 

وقتی ساکتی همه می گن چرا غبر عادی هستی ..... اما وقتی می خوای از این وضع خلاص بشی به نظر تمام عالم طبیعی میای جز خودت.....

«چرا روی خودت اسم میذاری؟ برو فکرت رو درست کن»....اینم میدونن از اول همین بودی که هستی....

سال نو مبارک

یک سال دیگه هم گذشت...... هرچند برای من سالی بود که: بره که دیگه برنگرده!

امیدوارم سال جدید برای دوستانم سالی سرشار از سلامتی و امید باشه. امیدوارم مجموع غمهاتون بسیار ناچیزتر از شادیها و موفقیتها باشه.

یا حق

زندگی خیلی پوچ. بی ارزش وبی وفا هست اما این حماقته که به آینده با بی تفاوتی نگاه کنیم و منتظر لحظه مرگ و رهایی باشیم.

Be who you are because those who matter don't care, and those who care don't matter.